شق کردن


معنی انگلیسی:
to erect, to stiffen

لغت نامه دهخدا

شق کردن. [ ش َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) راست و دراز کردن. ( ناظم الاطباء ). || شکافتن و چاک کردن و دریدن و دونیم کردن و چاک زدن و از هم جدا کردن و منقسم کردن. ( ناظم الاطباء ).

واژه نامه بختیاریکا

( شَق کِردِن ) شقه کردن؛ به عنوان تنبیهی برای زنان کاربرد دارد

مترادف ها

stiffen (فعل)
سفت کردن، سفت و سخت کردن، شق کردن

فارسی به عربی

شخص

پیشنهاد کاربران

bone - on noun
an erection US, 1927
• I swear to Christ, B. , I never got such a terrific bone - on in my life!
Like a fucking rock[. ] — Terry Southern, Blue Movie, p. 206, 1970
سلام دوستان ، بنده تمامی نظرات رو مشاهده کردم ولی فکر نکنم تنها این معانی رو داشته باشه، مثلا در جمله"شق دیگر باید اختیار شود و . . . " ، معنی فلان و فلان نمیده . . . و معنی "مسیر، و راه حل" میده.
جمله "شق دیگر اختیار شود" به معنای انتخاب کردن گزینه یا راه حل دیگری است. در واقع، زمانی که از این عبارت استفاده می شود، منظور این است که به جای مسیری که تاکنون انتخاب شده یا پیشنهاد شده، باید مسیر یا گزینه ی دیگری را انتخاب کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

برای مثال، اگر در یک بحث یا تصمیم گیری چندین راه وجود داشته باشد و یکی از آن ها به هر دلیلی مناسب نباشد، ممکن است کسی پیشنهاد دهد که "شق دیگر اختیار شود" تا مسیر یا راه حل دیگری در نظر گرفته شود.

واژه شق همان شخ شدن هست ک در پارسی خراسانی و سیستانی هنوز هست . شخ همان است ک در شاخ و شاخه هم هست چیزی ک راست و بلند ایستاده هست واژه ای ایرانی ک هیچ پیوندی با واژگان بیگانه ترکی و تازی ندارد
شق کردن به معنی آماده به کار کردن
مثل شَ قّ ه کردن که میشود تقسیم برای آماده به مصرف کردن
راست کردن
دورزاتماخ در ترکی
مثال سیکیم دوروپ بتر گوتن گویاجام.
Shagging از shagدر انگلیسی یعنی شق کردن
به حالت نعوظ مردان میگن به تیز بودن میگن به نصف کردن هم میگن
در زبان ترکی واژه شاخ از مصدر شاخلاماق یا شاخلاماخ گرفته شده است . به معنی سیخ نگه داشتن ، تیز کردن و راست نگه داشتن . که در فارسی به این شاخ شق کردن گفته می شود به معنی سیخ و تیز ایستادن . بنابراین وقتی خر یا هر حیوانی گوش های خود را تیز می کند به عنوان مثال می گویند" اولاخ قولاقین شاخلادی" در حیدر بابای شهریار می خوانیم .
...
[مشاهده متن کامل]

نوْروز علی خرمنده وَل سوْرردى
گاهدان یئنوب ، کوْلشلرى کوْرردى
داغدان دا بیر چوْبان ایتی هوْرردى
اوندا ، گؤردن ، اولاخ ایاخ ساخلادى
داغا باخیب ، قولاخلارین شاخلادى
( هر گز فراموش نمی کنم آن روزهایی که در روستا ) نور روز علی ( روی خوشه های گندم ) چرخ خرمن کوب را می گردانید .
هر از گاهی برگشته ساقه های پراکنده را با پارو جمع می کرد .
در همان لحظه صدای خاطره انگیز سگ چوپان که پارس می کرد از بالای کوه به گوش می رسید
به یک باره خری که خرمن کوب را می کشید متوقف می شد و از حرکت باز می ایستاد .
نگاهی به سمت کوهی که صدای سگ چوپان از آن می آمد انداخته و گوش های خود را تیز می کرد.
( حیدربابای شهریار )

نعوظ

بپرس