شق شدن

لغت نامه دهخدا

شق شدن. [ ش َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) راست شدن. ( ناظم الاطباء ). || چاک شدن. دونیم شدن. ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ). شکافتن. ترکیدن : چون بنوشت از هیبت سر قلم شق شد و آن سبب بماند تا روز قیامت هیچ قلم ننویسد تا نشکافند. ( قصص الانبیاء ص 4 ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) چاک شدن دو نیم شدن .

واژه نامه بختیاریکا

( شَق شدِن ) برخاستن؛ ایستادن؛ رک شدن
راست آویدِن

فارسی به عربی

منتصب

پیشنهاد کاربران

شق یعنی راست
شق شدن یعنی راست شدن
دروای شدن . [ دَرْ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) برپا شدن . نصب شدن . افراخته شدن . منصوب گشتن . ( ناظم الاطباء ) .
- دروای شدن نره ؛ برخاسته شدن ذکر که به عربی نعوظ خوانند.

بپرس