شفنین

لغت نامه دهخدا

شفنین. [ ش ِ / ش َ ] ( معرب ، اِ ) کبوتر. ( ناظم الاطباء ). برخی گویند کبوتر دشتی است. ( یادداشت مؤلف ). نوعی از کبوتر. ( از اقرب الموارد ). رجوع به کبوتر شود. || قمری. ( ناظم الاطباء ). نوعی است از قمری چندِ کبوتری منقار و چنگال سرخ. ( مهذب الاسماء ). قمری ، این کلمه را مترجم ایتالیائی دیاتسارون به ترتر ترجمه کرده و شاید این کلمه تورتور فرانسوی باشد که اصل تورترل به معنی قمری است. ( یادداشت مؤلف ) : عوض او ذبیحت قربان کنند، آنچنانکه گفته شد در ناموس خدا، دو جفت شفنین یا دو کبوتربچه. ( ترجمه دیاتسارون ص 20 ). و رجوع به قمری شود. || فاخته. ( ناظم الاطباء ). رجوع به فاخته شود. || مرغی است و گویند همان است که عامه یمام خوانند. ج ، شَفانین. ( از اقرب الموارد ). به لغت یونانی نام مرغی است که آنرا به فارسی بوتیمار و به عربی یمام خوانند و آن دو نوع باشد، برخی بحری و برخی برّی. برّی بوتیمار است که گفته شد وبحری جانوری است به شکل خفاش و بال و رنگ او نیز به خفاش میماند و دم او به دم موش شباهتی دارد و در بیخ دم خاری دارد که بدان می گزد و اگردر زیر بالین کسی گذارند آن کس را خواب نبرد و اگر در پای درخت خاک کنند آن درخت خشک شود. ( آنندراج ) ( برهان ). بوتیمار. ج ، شُفانین. ( ناظم الاطباء ). طریقون. غم خورک . مالک الحزین. ( یادداشت مؤلف ). بوتیمار. ( تذکره ابن بیطار ). و رجوع به بوتیمار شود.
- شفنین بحری ؛ حیوان دریایی است شبیه خفاش در رنگ و بال و شکل ، و دنباله او شبیه به دنباله موش و در زیر دم نیشی دارد و از زدن نیش درد شدیدی عارض شود. ( از تحفه حکیم مؤمن ) ( از ذخیره خوارزمشاهی ). ابرق. حوت الشرّ.
- شفنین برّی ؛ همان یمامه و بوتیمار است. ( از تحفه حکیم مؤمن ) ( از ذخیره خوارزمشاهی ). و رجوع به شفانین شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس