شفق زار. [ ش َ ف َ ] ( اِ مرکب ) شفق جلوه. شفق کده. شفقستان. چیزی سرخ و گلگون. ( ناظم الاطباء ). سرخرنگ : ز دست خودش بر سر دار کن ز خونش هوا را شفق زار کن.ملا طغرا ( از آنندراج ).و رجوع به مترادفات کلمه شود.