شفشف

لغت نامه دهخدا

شفشف. [ ش َ ش َ ] ( اِ ) شاخه کجواج درخت. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از آنندراج ). || ریشه درخت. ( ناظم الاطباء ). بیخ درخت را نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

شاخه کجواج درخت یا ریشه درخت

فرهنگ عمید

۱. شاخۀ درخت که کج و خمیده باشد.
۲. ریشۀ درخت.

پیشنهاد کاربران

با فتحه روی ش در عامه مشهدی یعنی مس مس کردن یا تعلل کردن. مثال: این قدر بیخودی شف شف نکن، دیر شد!
شاید از همان ضرب المثل با شف شف کردن شفتالو درست نمی شود آمده است.

بپرس