لغت نامه دهخدا
شفرة. [ ش َ / ش ُ رَ ] ( ع ص ) کافی. ( ناظم الاطباء ). در متون دیگر دیده نشد.
شفرة. [ ش َ ف ِ رَ ] ( ع ص ) زنی که او را شهوت در کرانه شرم بود و زود انزال کند. و یا زنی که به اندک جماع قناعت نماید و زود از شهوت بیفتد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
شفره. [ ش ُ رَ / رِ ] ( اِ ) پلک چشم که مژگان بر وی روید. ( غیاث اللغات ) ( از ناظم الاطباء ).
شفره. [ ش ُ / ش َ رَ / رِ ] ( ع اِ ) نشکرده و ابزاری آهنین مر کفشگران را که چرم را بدان تراشند. ( ناظم الاطباء ) ( از غیاث اللغات ). نشگرده. نش کرده. ازمیل. مِحْذی ̍. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به شفرة شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - کارد بزرگ و پهن . ۲ - تیزی شمشیر . ۳ - افزار آهنین که دم آن تیز است و بدان پشت چرم را می تراشند نشگرده جمع : شفر شفار شفرات .
نشکرده و ابزاری آهنین مر کفشگران را که چرم را بدان تراشند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
شفره shefreh ، shofreh، ابزاری که دسته چوبی کوتاه وبدنه فولادی کوتاه اما با سرپهن وبرنده است ، چنانجه کارد در یک کناره تیزودر یک کناره کند است ، ودر انتهای سر نوک دارد ، شفره در دوکناره کنداست ، ودر انتهای سر نوک نداردوانتها پهن شده تیز است، شفره در کار با کفش وگیوه دوزی بکار می رود