شفافی

/SaffAfi/

برابر پارسی: زلالی، درخشندگی

معنی انگلیسی:
clarity, limpidity, lucidity

لغت نامه دهخدا

شفافی. [ ش َف ْ فا ] ( حامص )لطافت و نازکی و تنکی. ( یادداشت مؤلف ) ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). || درخشندگی و تابناکی. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به شفاف شود.

فرهنگ فارسی

۱ - لطافت نازکی . ۲ - درخشندگی تابناکی .

مترادف ها

perspicuity (اسم)
زیرکی، روشن بینی، وضوح، روشنی، صراحت، تیز بینی، شفافی، روش فکری

پیشنهاد کاربران

شفاف دو تا معنی و معادل داره : 1 ) زلال 2 ) پیدا - آشکار
شفافی شیشه یا موضوعی: 1 ) زلالی 2 ) پیدایی - آشکاری
شفافیت شیشه یا موضوعی: 1 ) زلالش 2 ) پیدایش
شفاف کردن شیشه یا مطلبی: 1 ) زلال کردن 2 ) پیدا ساختن ( پیداسازی ) - آشکار ساختن ( آشکارسازی )
...
[مشاهده متن کامل]

فرد شفاف کننده شیشه یا موضوع: 1 ) زلالگر 2 ) پیداگر - آشکارگر
مایع شفاف کننده شیشه: 1 ) زلالساز

بپرس