شفافه

لغت نامه دهخدا

( شفافة ) شفافة. [ ش ُ ف َ ] ( ع اِ ) باقی آب در خنور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). باقی آب در مشربه. ( مهذب الاسماء ). باقی آب در کوزه و ظرف. ( یادداشت مؤلف ) ( از اقرب الموارد ).

شفافة. [ ش َف ْ فا ف َ ] ( ع ص ) مؤنث شفاف. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شَفّاف شود.

فرهنگ فارسی

مونث شفاف

فرهنگستان زبان و ادب

{transparency} [عمومی] تلقی که بر روی آن تصویر و نمودار و نوشته نگاشته می شود و می توان آن را با تاباندن نور بر روی پرده نمایش داد

دانشنامه آزاد فارسی

شفّافه
رجوع شود به:اسلاید

پیشنهاد کاربران

بپرس