شفاعتگری. [ ش َ ع َ گ َ ] ( حامص مرکب ) درخواستگری.میانجی گری. خواهشگری. ( یادداشت مؤلف ) : گردن و گوشی ز خصومت بری چشم وسرینی به شفاعت گری.نظامی.قدرتی هجر تو در کشتن من برد بکارکه شفاعتگری اندازه تقدیر نبود.نورالدین ظهوری ( از آنندراج ).