شغه

لغت نامه دهخدا

شغه. [ ش َ غ َ / غ ِ ] ( اِ ) شاخه درخت. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). و رجوع به شغ شود. || قرن و شاخ جانوران. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). || پینه و ستبری که در دست و پا از کار کردن و راه رفتن بسیار بهم رسد. ( ازناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از لغت فرس اسدی ) ( از فرهنگ جهانگیری ). به همان معانی است که در شغر مرقوم شده ، و این اصح است از آن. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ). شوغ. شغر. شوخ. میخچه. ( یادداشت مؤلف ) :
همی دوم به جهان اندر از پی روزی
دو پای پرشغه و مانده ، با دل بریان.
عسجدی ( از انجمن آرا ).
و رجوع به شوغ و شوخ و شغر شود.
|| آبله ای که در دست و پا از کار فرمودن و راه رفتن پدید آید. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به شغیدن و شغه بستن شود.

فرهنگ فارسی

شاخه درخت یا قرن و شاخ جانوران

فرهنگ عمید

۱. پوست سخت و ستبر که در کف دست از کثرت کار پیدا می شود.
۲. پینه و آبله که به سبب راه رفتن بسیار در پا ایجاد می شود: همی دوم به جهان اندر از پی روزی / دو پای پرشغه و مانده با دلی بریان (عسجدی: مجمع الفرس: شغه ).

گویش مازنی

/shaghghe/ گردویی بزرگ و سنگین که از آن به عنوان تیله در بازی استفاده کنند

پیشنهاد کاربران

ریشه یابی شقاق / شقایق
با جایگذاری واج ک با ق به شکاک میرسیم ؛ مانند قِلِق - - > کِلِک یا کَلَک که اشاره به دانستن و اگاهی و راه و روش رسیدن به هدفی را دارد / همین کَلَک را بعدها کِلک ( نوعی قلم ) دانستند و بکار بردند چرا؟؟؟ چون کَل / کِل از خشکی و به حساب امدن امده ( خشک = نقد و قابل شمارش ) در کالکیولیتور لاتین هم به حسابگری / در کلا = تماما ( شامل همه ) / کیلو = واحدی برای شمارش / کال =فراخواندن = call = بحساب امدن و برشمردن / کال = خام = ناپخته و . . .
...
[مشاهده متن کامل]

قایق هم کایک بوده که کایاک از ان ساخته شد => واگرد ق به ک را دیدیم از اینرو شقاق که شکاک شد از شک امده ؛ خب شک چیست؟
شک را امروزه گمان میدانند اما در لاتین شک همان شوک و متحیر شدن است یعنی ریخت درستری از ان در انجا بکار میرود و در شیک نیز به تکان دادن و اثر ناشی از جدایی اشاره شده است یعنی همان شکاف ؛
در زبان های ایرانی در شکاندن میتوان به اثر ناشی از جدایی رسید = خرد و چند تیکه کردن ؛ همچنین برای لرزه انداختن از تکاندن استفاده شد که اشاره به شک/شوک / شیک دارد ؛
تِک = تکنولوژی = پیشرفته ؛ مانند تکاور ( کسی که میتازد ) / تکنیک و . . . که به تکیدن اشاره دارد ( تک و تنها هم اشاره به همین دارد یعنی از بقیه جلو زده و پیش رفته = جلو رفته )
تَک = تکانیدن = جدایی که از شک / شیک / شوک امده و به لرزانیدن و جدایی اشاره دارد
شقایق هم از شق امده مانند شقه = راسته = شقه گوسفندی = راسته گوسفندی => شق و ایستاده بودن همان راست و صاف بودن میباشد / نماد استواری و ایستادگی شد
شق هم شک بوده که بعد ها شخ و سپس شاخ از ان ساخته شد ؛ مانند رک که بعدها رخ ( صورت = مشخص و معلوم ) از ان ساخته شد => شاخ شدن امروزی همان شق و شک بودن دیروزی میباشد و اشاره به بلند شدن و ادعا کردن یافته ؛ بهتر بود شقه بریخت دیگری چون شغه نوشته میشد تا با شک = گمان / شیک / شوک اشتباه گرفته نشود
دو شغه کردن = دو شاخه کردن= دو راسته کردن = شکافتن و جدایی

بپرس