( شغشغة ) شغشغة. [ ش َ ش َ غ َ ] ( ع مص ) جنبانیدن نیزه در مطعون یا سپوختن و نشاندن نیزه را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).جنبانیدن سنان در مطعون. ( تاج المصادر بیهقی ). داخل کردن و خارج کردن چیزی. گویند: شغشغه نیزه زننده ؛ هرگاه سنان را در مطعون بجنباند. ( از اقرب الموارد ). || نوعی از بانگ کردن شتر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کم خوردن آب و مانند آن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || تیره کردن چاه را. || شتابی کردن. ( منتهی الارب ). شتاب کردن در امر. ( از اقرب الموارد ). || پر ناکردن آوند و جز آن را از آب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ریختن آب را در ظرف یا جز آن و پر نکردن آن. ( از اقرب الموارد ). || بازگردانیدن سوار لگام را در دهن اسب جهت تأدیب. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). شغشغة. [ ش َ ش َ غ َ ] ( ع اِ ) گردون و اَراده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اراده و شعیع شود.