شعله کشیدن. [ ش ُ ل َ / ل ِ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) شعله ور شدن. مشتعل گشتن. آتش گرفتن. سوختن. برافروختن : سوزدلم فزون شد و تا مغز سر گرفت آتش کشید شعله و این پنبه درگرفت.شریف خازن تخلص ( از آنندراج ).