شعله ٔ اصفهانی
لغت نامه دهخدا
چیست آن زیبارخ مه طلعت سیمین عذار
در سر از هر سو پریشان کرده زلف تابدار
گاه از مشک ختا ابروی او دارد خضاب
گاه از لعل مذاب انگشت او گیرد نگار.
( از مجمع الفصحاء ج 2 صص 261 - 262 ) ( از قاموس الاعلام ترکی ) ( از فرهنگ سخنوران ).
و رجوع به همین منابع شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید