شعله رخسار. [ ش ُ ل َ / ل ِ رُ ] ( ص مرکب ) شعله رخ. شعله روی. تابنده رخسار. شعله دیدار. صاحب آنندراج گوید: از اسمای محبوب است. مجازاً، آنکه چهره ای چون آتش زبانه کننده دارد از زیبائی و تابناکی :
گریبان می درم بیخود چو بینم شعله رخساری
دو دستم در تن آتش پرستان است پنداری.ملا قاسم مشهدی ( از آنندراج ).
و رجوع به مترادفات مذکور شود.