شعله افشاندن. [ ش ُ ل َ / ل ِاَ دَ ] ( مص مرکب ) مشتعل کردن. افروختن. برافروختن.شعله ور ساختن. کنایه از سخت روشن کردن : زآتشین تیغی که خاکستر کند دیو سپیدشعله درشیر سیاه سیستان افشانده اند.خاقانی.گویی از آتش شهاب فلک شعله در دیو کافر افشانده ست.خاقانی.