شعله اتش
جدول کلمات
آلاو
پیشنهاد کاربران
گُر
نایره
الاو. . . . لهیب. . . .
( تازیانه آتش ) تازیانه آتش. [ ن َ / ن ِ ی ِ ت َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حدّت زبانه آتش :
تپیدن دل ما صائب اختیاری نیست
به تازیانه آتش کباب میگردد.
صائب.
تپیدن دل ما صائب اختیاری نیست
به تازیانه آتش کباب میگردد.
صائب.
شعله ی آتش : تابش آتش .
مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 200 ) .
مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 200 ) .
به گویش جهرمی الو به آتش شعله ور شعله آتش گفته می شود .
به زبان ترکی هم به شعله ی آتش الو گفته می شود . در ترمی می گویند : در زمستان که آتش روشن می کنند می گویند الو پلودان یاقچیدی . ( شعله گرم آتش در سرما از پلو هم بیشتر می چسبد ) .
به زبان ترکی هم به شعله ی آتش الو گفته می شود . در ترمی می گویند : در زمستان که آتش روشن می کنند می گویند الو پلودان یاقچیدی . ( شعله گرم آتش در سرما از پلو هم بیشتر می چسبد ) .
لهیب، زبانه، شرر، آلاو، گر
لهب
زبانه
شرر
شعله اتش=لهیب
آلاو
آترا
گر
لهیب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)