شعشاع
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
شعشاع ؛ مرتبط با کلمه ی شعشع.
اصطلاحاً به شخصی اطلاق می شود که مرکز تشعشع نور باشد.
دایره نیز که از مرکز به محیط اطراف دارای شعاع می باشد بر همین مبنا دارای معنا و مفهوم می باشد.
ریشه ی اصلی کلمه ی شعاع کلمه ی شع به معنی جریان نور انرژی گرما و حرارت و. . . می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ذات حرف ( ش ) در کلمه ی شع در واقع، وجود یک جریان شارش دار و شریان دار را به ذهن متبادر می کند.
از کلمه ی شع با مفهوم وجود جریان نور و انرژی در کلمات زیادی استفاده شده است مثل شعر شعور شعار شعاع شعبه و. . .
چنانچه افزونه ی حرف صامت ( م ) در میان کلمه ی شع را در کلمات دیگر بررسی کنیم کلمه ی شمع شماع شمعون قابل مشاهده است.
اصطلاحاً به شخصی اطلاق می شود که مرکز تشعشع نور باشد.
دایره نیز که از مرکز به محیط اطراف دارای شعاع می باشد بر همین مبنا دارای معنا و مفهوم می باشد.
ریشه ی اصلی کلمه ی شعاع کلمه ی شع به معنی جریان نور انرژی گرما و حرارت و. . . می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ذات حرف ( ش ) در کلمه ی شع در واقع، وجود یک جریان شارش دار و شریان دار را به ذهن متبادر می کند.
از کلمه ی شع با مفهوم وجود جریان نور و انرژی در کلمات زیادی استفاده شده است مثل شعر شعور شعار شعاع شعبه و. . .
چنانچه افزونه ی حرف صامت ( م ) در میان کلمه ی شع را در کلمات دیگر بررسی کنیم کلمه ی شمع شماع شمعون قابل مشاهده است.
گندمی خورشید آدم را کسوف
چون ذنب شعشاع بدری را خسوف
✏ �مولوی�
چون ذنب شعشاع بدری را خسوف
✏ �مولوی�
درخشان
نور
شعاع نور
زانک شعشاع و حضور آفتاب
بر نتابد چشم و دلهای خراب
✏ �مولوی�
نور
شعاع نور
زانک شعشاع و حضور آفتاب
بر نتابد چشم و دلهای خراب
✏ �مولوی�