شعریه


معنی انگلیسی:
capillary

لغت نامه دهخدا

شعریه. [ ش َ ری ی َ / ی ِ ] ( از ع ، ص نسبی ، اِ ) تأنیث شعری. ( یادداشت مؤلف ). نوعی از پرده و حجاب. || ( ص نسبی ) شعری و مویین. ( ناظم الاطباء ). مویین. ( لغات فرهنگستان ). || قسمی رشته سخت باریک کرده. ( یادداشت مؤلف ).
- عروق شعریه ؛ رگهای باریکی است مانند موی که ازمُحدب کبد روید. ( از بحر الجواهر ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رگهای مویینه. رگهای مویین.

فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث شعری قوه شعریه .

فرهنگ عمید

شبیه مو، مویین.

پیشنهاد کاربران

بپرس