شعاع افکندن

مترادف ها

radiate (فعل)
پرتو افکندن، تابیدن، شعاع افکندن، متشعشع شدن

پیشنهاد کاربران

شعاع افکندن ؛ نور و روشنایی انداختن :
آتش این مشعله تابدار
بر تو شعاع افکند انجام کار.
امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ) .