شعار کردن ؛ نشان کردن. کار کردن. رفتار کردن. اثر کردن :
این دهنهای تنگ بی دندان
بر دو ساق من آن شعار کند.
خاقانی.
تا بشنود جهان که فلان مرغ را به وقت
بلقیس خرقه دار و سلیمان شعار کرد.
... [مشاهده متن کامل]
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 151 ) .
- || پیشه کردن. رسم کردن :
در خاک خفته اند کیان گر نه مرد و زن
کردندی از پرستش تو ملک را شعار.
خاقانی.
- || نشان و علامت و وسیله شناسایی قرار دادن :
به کام خویش رسیده ز شکر کرده شعار.
اسکافی ( از تاریخ بیهقی ) .
هرکه طاعت را شعار. . . خویش کند از ثمرات دنیا و عقبی بهره ور گردد. ( کلیله و دمنه ) . رجوع به ترکیب شعار ساختن شود.
این دهنهای تنگ بی دندان
بر دو ساق من آن شعار کند.
خاقانی.
تا بشنود جهان که فلان مرغ را به وقت
بلقیس خرقه دار و سلیمان شعار کرد.
... [مشاهده متن کامل]
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 151 ) .
- || پیشه کردن. رسم کردن :
در خاک خفته اند کیان گر نه مرد و زن
کردندی از پرستش تو ملک را شعار.
خاقانی.
- || نشان و علامت و وسیله شناسایی قرار دادن :
به کام خویش رسیده ز شکر کرده شعار.
اسکافی ( از تاریخ بیهقی ) .
هرکه طاعت را شعار. . . خویش کند از ثمرات دنیا و عقبی بهره ور گردد. ( کلیله و دمنه ) . رجوع به ترکیب شعار ساختن شود.
شعار کردن ؛ نشان کردن. کار کردن. رفتار کردن. اثر کردن :
این دهنهای تنگ بی دندان
بر دو ساق من آن شعار کند.
خاقانی.
تا بشنود جهان که فلان مرغ را به وقت
بلقیس خرقه دار و سلیمان شعار کرد.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 151 ) .
این دهنهای تنگ بی دندان
بر دو ساق من آن شعار کند.
خاقانی.
تا بشنود جهان که فلان مرغ را به وقت
بلقیس خرقه دار و سلیمان شعار کرد.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 151 ) .