شطی

لغت نامه دهخدا

شطی. [ ش ِ طا ] ( ع مص ) آماسیدن مرده و بلند شدن هر دو دست و پای وی. ( ناظم الاطباء ). دروا گردیدن هر دو دست و پای مرده. ( منتهی الارب ). رجوع به شَطی ̍ شود.

شطی. [ ش َ طی ی ] ( ع اِ ) یک کرد از کردهای زمین. ج ، شَطیان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

شطی. [ ش َطْ طی / ش َ طْ طی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به شط. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شط شود.

شطی. [ ش َطْ طی ] ( اِخ ) ابواسحاق ابراهیم بن عبداﷲبن ابراهم بصری شطی. ساکن گرگان بود و از ابوالحسن علی بن حمید بزاز و جزوی روایت داشت.وی به سال 291 هَ. ق. درگذشت. ( از لباب الانساب ).

شطی. [ ش َطْ طی ] ( اِخ ) ابوالطیب مظفربن سهل بن علی شطی واسطی. در مکه از احمدبن علی مؤدب روایت کرد و ابوالحسین محمدبن احمدبن محمد جمیع از او روایت دارد. ( از لباب الانساب ).

شطی. [ ش َطْ طی ] ( اِخ ) ابوسعید محمدبن احمدبن عباس شطی رقی. از اهل رقه و منسوب است به شط فرات. وی از حفص بن عمر روایت کرد و ابوبکربن مقری از او روایت دارد. ( از لباب الانساب ).

شطی. [ ش َطْ طی ] ( اِخ ) جمیل افندی. امام حنبلی در دمشق. وی پسر محمد شطی بود. او راست : مختصر طبقات الحنابلة چ دمشق 1339 هَ. ق. ( از معجم المطبوعات مصر ).

شطی. [ ش َطْ طی ] ( اِخ ) شیخ عبدالسلام بن عبدالرحمان... شطی حنبلی دمشقی ( متولد 1256 - متوفای 1295 هَ. ق. ناگهانی در دمشق ). به تحصیل علوم دینی و فقهی پرداخت و به طریقه قادری گروید. شطی در دوستداری شعر و ادب و سرودن اشعار بلند مشهور بود و دیوانی دارد که به سال 1324 هَ. ق. در دمشق به همت نواده اش محمد جمیل شطی چاپ شد. ( از معجم المطبوعات مصر ).

شطی. [ ش َطْ طی ] ( اِخ ) محمد جمیل افندی حنبلی دمشقی ، متوفای سال 1307 هَ. ق. او راست : 1- توفیق المواد النظامیة لاحکام الشریعة المحمدیة. 2- رساله ای در مسائل امام داود ظاهری. 3- الفتح المبین فی تلخیص کلام الفرضین ( فرائض المذاهب الاربعة ). 4- المنظومات الجمیلة الشطیة، از اشعار وی ، چ دمشق - سال 1324 هَ. ق. ( از معجم المطبوعات مصر ).

فرهنگ فارسی

منسوب به شط

مترادف ها

fluviatile (صفت)
نهری، رودخانه ای، شطی، زندگی کننده در رودخانه

پیشنهاد کاربران

در ایه 30 سوره قصص مطرح شده که در معنای کلمه ایمن مطرح نمودم که سه کلمه ی شطی الواد الایمن به معنای جانب یا حاشیه راست دره می باشد شطی یعنی جانب یا سو یا حاشیه و واد دره یا سیلگاه و ایمن راست مطرح شده است

بپرس