شطوی

لغت نامه دهخدا

شطوی. [ ش َ طَ ] ( ص نسبی ) منسوب به شطا یا شطاة، شهرکی به مصر در سه میلی دمیاط. ( یادداشت مؤلف ). منسوب است به جامه شطویه و آن منسوب است به شطا از سرزمین مصر. ( از لباب الانساب ). || جامه ای که منسوب است به شطا یا شطاة شهرکی در مصر. و یاقوت گوید: جامه ای گرانبها دارد که هر جامه آن به هزار درهم است و زر در آن بکار نبرند. جامه ای فاخر بوده که باوجود زرکش نبودن گاهی قیمت هر جامه به هزار درهم رسیدی. ( یادداشت مؤلف ). جامه ای است که از مصر آرند. ( مهذب الاسماء ) : هیچکدام آن را ندیدم بی طیلسان شطوی یا توزی یا... ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 463 ).
عدوت با تو برابر بود به اصل و نسب
اگر برابر باشد گلیم با شطوی.
سوزنی.
رجوع به شطویة شود.

شطوی. [ ش َ طَ ]( اِخ ) ابوبکر محمدبن احمدبن هلال شطوی. از سفیان بن وکیع و ابوکریب و دیگران روایت شنید و عبدالعزیزبن جعفر خرقی و جز وی از او روایت دارند. شطوی از ثقات است و به سال 310 هَ. ق. درگذشت. ( از لباب الانساب ).

فرهنگ فارسی

منسوب به شطایا شهرکی به مصر در سه میل دمیاط منسوب است به جامه شطویه و آن منسوب است به شطا از سرزمین مصر .

پیشنهاد کاربران

بپرس