شطاه

لغت نامه دهخدا

( شطاة ) شطاة. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی است به مصر و شطوی منسوب بدان است. ( منتهی الارب ).

شطاة. [ ش َ ] ( اِخ ) نام یکی از اقرباء مقوقس که به دست عمروبن عاص مسلمان شد و به شهادت رسید و در جایی که سپس به نام او مشهور گشت ( نزدیک دمیاط به مصر ) مدفون شد و ثیاب شطویه منسوب بدانجاست. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شطو ( دهی است... ) و شطویة شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی شَطْأَهُ: جوانه هایش (شطئ گیاه به معنای آن جوانههایی است که از خود گیاه به وجود میآید و در اطراف آن میروید )
ریشه کلمه:
شطء (۲ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

«شطأ» به معنای «جوانه» است، جوانه هایی که از پایین ساقه و کنار ریشه ها بیرون می آید.
شاخه کوچک (جوانه) . شطأ را اهل لغت فراخ النخل و الزرع گفته‏اند منظور از آن شاخه‏های کوچک و جوانه‏ها است که برای اولین بار از زمین یا از شاخه می‏روید یعنی مثل یارات محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم در انجیل مانند زرعی است که شاخک خود را رویانید و نیرومند کرد تا سخت شد و بر ساقه‏های خود ایستاد. بعضی از قراء آن را در آیه به فتح طاء خوانده‏اند. شاطی: جانب. حاشیه . از حاشیه راست وادی در بقعه مبارک ار درخت ندا شد: ای موسی. این کلمه تنها یکبار در قرآن یافته است .

پیشنهاد کاربران

مثال : با زبان شطاه شکر خدا می سراید هر بر و برگی جدا ( مثنوی )

بپرس