شطاط

لغت نامه دهخدا

شطاط. [ ش َ / ش ِ ] ( ع اِمص ) درازی. || دوری. || راستی قامت مردم و نیزه و اعتدال آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) پاره آجر. ( ناظم الاطباء ). ریزه خشت پخته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

شطاط. [ ش َ / ش ِ ] ( ع مص ) دور شدن. ( ناظم الاطباء ) ( المصادر زوزنی ). || راست قامت شدن. || دارای اندام معتدل بودن. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

نام فرقه ای که عقاید مشابه ملامتیه داشتند در دوری از ریا و . . .

بپرس