شطء
لغت نامه دهخدا
شطء. [ ش َطْءْ ] ( ع مص ) برگ و یا خوشه برآوردن کشت و جز آن. || بر کنار رودباررفتن. || پالان نهادن ماده شتر را. || پالان بستن بر شتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آرمیدن با زن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || گرانبار کردن شتر را. || قوی و توانا شدن مرد بر بار. || بچه انداختن زن. || مقهور کردن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)
شاخه کوچک (جوانه) . شطأ را اهل لغت فراخ النخل و الزرع گفتهاند منظور از آن شاخههای کوچک و جوانهها است که برای اولین بار از زمین یا از شاخه میروید یعنی مثل یارات محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم در انجیل مانند زرعی است که شاخک خود را رویانید و نیرومند کرد تا سخت شد و بر ساقههای خود ایستاد. بعضی از قراء آن را در آیه به فتح طاء خواندهاند. شاطی: جانب. حاشیه . از حاشیه راست وادی در بقعه مبارک ار درخت ندا شد: ای موسی. این کلمه تنها یکبار در قرآن یافته است .
شاخه کوچک (جوانه) . شطأ را اهل لغت فراخ النخل و الزرع گفتهاند منظور از آن شاخههای کوچک و جوانهها است که برای اولین بار از زمین یا از شاخه میروید یعنی مثل یارات محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم در انجیل مانند زرعی است که شاخک خود را رویانید و نیرومند کرد تا سخت شد و بر ساقههای خود ایستاد. بعضی از قراء آن را در آیه به فتح طاء خواندهاند. شاطی: جانب. حاشیه . از حاشیه راست وادی در بقعه مبارک ار درخت ندا شد: ای موسی. این کلمه تنها یکبار در قرآن یافته است .
wikialkb: ریشه_شطء
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید