شصر
لغت نامه دهخدا
شصر. [ ش ِ / ش َ ] ( ع اِ )چوبی که بدان شرم ماده شتر را تنگ کنند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).
شصر. [ ش َ ص َ ] ( ع اِ ) بره آهو وقتی که توانا گردد وحرکت کند. ج ، اشصار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آهوبره قوی شده. ( مهذب الاسماء ). قال ابوعبیدة و غیره : اول ولد الظبیة طلاثم خشف فاذا طلع قرناه فهو شادن فاذا قوی و تحرک فهو شصر، ثم جذع ثم ثنی و لایزال ثنیا حتی یموت لایزید علیه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مرغی کوچکتر از گنجشگ. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بره آهویی که در گردنش رسن نینداخته باشند. || بره آهویی که سرون زند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید