لغت نامه دهخدا
شص. [ ش َص ص / ش ِص ص ] ( معرب ، اِ ) شست ماهی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ابن درید گفته که عربی خالص نیست. ( المعرب جوالیقی ص 209 ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به شَص شود.
شص. [ ش َص ص ] ( ع مص ) بازداشتن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
شص به معنی بخیل نیز میباشد