ششم


معنی انگلیسی:
sixth

لغت نامه دهخدا

ششم. [ ش َ / ش ِ ش ُ ] ( عدد ترتیبی ، ص نسبی ) چیزی که در مرتبه شش واقع شده باشد. ( ناظم الاطباء ). در مرتبه شش. سادس. ( از یادداشت مؤلف ) ( دهار ). || از اصطلاحات نجوم است و عبارت از نظر تسدیس است که نیم دوستی است. ( از یادداشت مؤلف ) :
لیکن ازهشتم و ششم خود را
کم ضرر دیده ام ز طالع خویش.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) واقع در مرحله شش سادس باب ششم نفر ششم .

فرهنگ عمید

ویژگی کسی یا چیزی که در مرتبۀ شش باشد، ششمی.

گویش مازنی

/sheshem/ در برهان قاطع نام سازی است - در مازندران سوت زدن را گویند سوت زدن با دهان

دانشنامه آزاد فارسی

ششم (موسیقی)(sixth)
در موسیقی، فاصله ای دربردارندۀ شش نت دیاتونیک. فاصلۀ ششم یک «فاصلۀ غیردرست» است (که می تواند «بزرگ» یا «کوچک» باشد). ششم بزرگ از نُه نیم پرده (مثل دو ـ لا)، و ششم کوچک از هشت نیم پرده (دو ـ لابمل) تشکیل شده است.

مترادف ها

sixth ()
ششمین، ششم، سادس

فارسی به عربی

سدس

پیشنهاد کاربران

بپرس