ششدر

/SeSdar/

معنی انگلیسی:
position of a piece that is locked up behind six consecutivepoints, blocked

لغت نامه دهخدا

ششدر. [ ش َ / ش ِ دَ ] ( ص مرکب ) هرچیز که دارای شش در باشد. ( ناظم الاطباء ). دارای ابواب سته. که شش در، او را باشد. ( یادداشت مؤلف ). || که شش جهت او را باشد. ( از ناظم الاطباء ). || ( اِ مرکب ) شش جهت را نیز گویند. ( برهان ). || گاهی لفظ ششدر کنایه باشد از شش جهات عالم. ( غیاث اللغات ). دنیا. ( مؤید الفضلاء ). کنایه از عالم و دنیا به ملاحظه جهات سته. ( انجمن آرا ).
- حجره ششدر ؛ کنایه از دنیاست :
هرچه بدو خازن فردوس داد
جمله درین حجره ششدر نهاد.
نظامی ( مخزن الاسرار ص 73 ).
رجوع به دو ترکیب زیر شود.
- ششدر تنگ ؛ کنایه از دنیا و عالم است. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجوع به ترکیب ششدر فنا شود.
- ششدر فنا ؛ کنایه از ششدر تنگ است که دنیای فانی باشد. ( برهان ) ( از آنندراج ) :
بی مهر چاریار درین پنج روز عمر
نتوان خلاص یافت ازین ششدر فنا.
خاقانی.
رجوع به ترکیب ششدر تنگ شود.
|| ( اصطلاح شطرنج ) خانه های شطرنج. || ( اصطلاح نرد ) طاس نرد و کعبتین. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح نرد ) نوعی از بازی نرد که مهره های حریف در شش خانه متصل و پیوسته بهم واپس مانده باشد و بیرون آمدن نتواند. ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) ( ازلغت فرس اسدی ). در نرد، جفت جفت نشسته بودن مهره در خانه های پیاپی حریف. ( یادداشت مؤلف ). ششدر در حقیقت شش خانه است که در بازی نرد می باشد چون هر یکی از کعبتین تا شش خانه نقش می دارد لهذا دو تخته باشد که بر هریکی از آن دوازده در منقوش می باشند به این ترتیب که بر یمین و یسار هر تخته شش شش می شوند و در میان درهای یمین و یسار اندکی فاصله می باشد پس هرگاه مهره در میان دری که در منتهای تخته است بند گردد از شش خانه جانب خود به هیچ خانه رفتن نتواند و رهایی آن بدون رهایی دادن حریف دیگر محال است. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) :
همه عاجز ششدر و مهره در کف
به همت مششدرگشایی نیابی.
خاقانی.
از بس که دود آه حجاب ستاره شد
بر هفت بام بست گذرها چو ششدرش.
خاقانی.
پای دلم برون شد از خط مهر او
بی مهره امید من از ششدر سخاش.
خاقانی.
سرمست عشق سرکشی خاکستری در آتشی
در ششدر عذراوشی صد خصل عذرا ریخته.
خاقانی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - هر چیز دارای شش در و شش جهت . ۲ - ( نرد ) چنانست که یکی از بازیکنان شش خانه که یکی از بازیکنان شش خانه مقابل مهره های حریف را گرفته باشد و او نتواند مهره های خور را حرکت بدهد . ۳ - بسته بودن راه خروج و نجات . یا ششدر تنگ . دنیا . یا ششدر فنا . دنیای فانی . یا به ششدر افتادن . ۱ - ششدر شدن در بازی نرد . ۲ - سخت در تنگنا افتادن یا ششدر حیرت افتادن . در امری سخت متحیر شدن و خود را بیچاره یافتن .

فرهنگ معین

( ~ . دَ ) (اِمر. ) ۱ - هرچیز دارای شش در و شش جهت . ۲ - در بازی نرد چنان است که یکی از بازیکنان ، شش خانه مقابل مهره های حریف را گرفته باشد و او نتواند مهره های خود را حرکت دهد. ۳ - (کن . ) بسته بودن راه خروج و نجات .

فرهنگ عمید

۱. در بازی نرد، آن است که یکی از بازیکنان شش خانۀ جلو مهره هایش گرفته شده باشد و او با آوردن طاس شش نتواند مهره های خود را حرکت دهد.
۲. [مجاز] عالم سرگشتگی و حیرت.
* ششدر فنا: [قدیمی، مجاز] دنیای فانی.

پیشنهاد کاربران

دست خون و ششدر از اصطلاحات بازی نرد است.
در دست تو چون به دست خون ماندم
از ششدر تو گذر نیندیشم ( خاقانی )
در دست تو به دستخون ماندم ( بر سر اعضای بدنم قمار کرده ام چون چیزی برایم نمانده ) و به فکر رهایی از ششدر تو نیستم
ششدر = مجازا شش در است ولی در اصل مانند کسی که در درون صندوق دربسته است و از شش جهت راه برون شو ندارد ، کنایه دارداز گیر افتادن در این جهان و نیافتن راه برون شو.
ششدر، یعنی ششی. یعنی رخدادی که مربوط به عدد شش است، یعنی چیزی منسوب به شش.
�در� در �ششدر�، ربطی به در و دره ندارد. �دال� در ششدر، مثل دال در �ناروند� جزئی از کلمه است که به حکم �اقتصاد�، حذف شده است. مثل �ت� در خورشت، که به حکم اقتصاد افتاده است و �خورش� شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

�رِ�ی ماقبل مفتوح هم، در ششدر، پسوند نسبت است؛ مثل �ی� در شیرازی؛ �رِ�ی ماقبل مفتوح صفت نسبی میسازد. مثل �ر� در شوشتر. شوشتر یعنی جایی که رو به شوش دارد. یا شوش کوچک است یا بخش کمی از مردم شوش، در آنجا زندگی می کنند.
نرّاد، در ششدر افتاد، یعنی دچار حادثه ای شد که در آن عدد شش، نقش دارد. یعنی حریفش، شش خانه را پشت سرهم، جفت جفت، سرباز/گُشاد، چیده است.

بپرس