شش پنج زن

لغت نامه دهخدا

شش پنج زن. [ ش َ / ش ِ پ َ زَ ] ( نف مرکب ) شش و پنج زن که شش پنج زند و بازد، و شش پنج نوعی قمار است :
لیک گر میرم ندارم من کفن
در قمار مفلس شش پنج زن.
مولوی.
|| شش و پنج. شش پنج. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شش پنج شود. || کسی که هرچه باشد در معرض تلف آرد. ( ازآنندراج ) :
شش پنج زنان داو برده
اما همه نقش یک شمرده.
خاقانی ( از آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس