شش پاره

لغت نامه دهخدا

شش پاره. [ ش ُ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) پاره شش ، پاره و قطعه ای از جگر سفید : گفت ابله زنی بوده ای ، شش پاره که به یک جو نمی ارزد میبرد ( گربه ) تبری که به ده دینار خریده ام رها خواهد کرد. ( منتخب لطایف عبید زاکانی چ برلن ص 149 ).

فرهنگ فارسی

پاره شش پاره و قطعه از جگر سفید

پیشنهاد کاربران

بپرس