شش روز

لغت نامه دهخدا

شش روز. [ ش َ / ش ِ] ( اِ مرکب ) ایام آفرینش عالم : کما قال اﷲ تعالی : الذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام. ( قرآن 4/57 ). ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). اشاره به شش روزی است که آفرینش عالم در آن شش روز شد. ( برهان ) :
خاقان اکبر آنکه دو عید است در سه بعد
شش روز و پنج وقت ز چار اصل گوهرش.
خاقانی.
یک دو شد از سه حرفش چار اصل و پنج شعبه
شش روز و هفت اختر نه قصر و هشت منظر.
خاقانی.

پیشنهاد کاربران

بپرس