شش بانوی پیر

لغت نامه دهخدا

شش بانوی پیر. [ ش َ / ش ِ ی ِ ] ( اِخ ) شش بانو. ( ناظم الاطباء ). کنایه از سیاره ها غیر آفتاب است اگرچه به حسب قرار عرب آفتاب نیز مؤنث سماعی است لیکن چون مقام مدح آفتاب است او را به منزله رجل و سایر سیارات را به منزله بانوان او خیال می کنند و این ادعای شاعرانه است نه اصطلاح. ( آنندراج ) :
شش بانوی پیر کرده هر هفت
عالم به تو دید هفت در هفت.
خاقانی.
رجوع به شش بانو شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس