شستگانی

لغت نامه دهخدا

شستگانی. [ ش ِ / ش َ ت َ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) اساس و بنیادو پی عمارت. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). در برهان به معنی اساس و بنیاد عمارت آمده نمی دانم در بیت زیر از ابوالفرج رونی کلمه معنی اساس می دهد یا نه ، و شاهد دیگری برای شستگانی نیافتم. ( یادداشت مؤلف ) :
ز گرد درگه او ساز شستگانی عمر
که قلب کعبه بود شستگانی محراب.
ابوالفرج رونی.

شستگانی. [ ش َ ] ( ص نسبی ) یا کسور شستگانی ، آنک منجمان بکار دارند چون دقیقه و ثالثه. ( التفهیم ).

فرهنگ عمید

۱. اساس، بنیان: ز قلب درگه او ساز شستگانی عمر / که قلب کعبه کند شستگانی محراب (ابوالفرج رونی: ۲۵ ).
۲. بنیاد و پی عمارت.

پیشنهاد کاربران

بپرس