شستن دل از چیزی

پیشنهاد کاربران

شستن دل از چیزی ؛ پاک کردن او از آن چیز. زایل کردن آن چیز از دل. ( یادداشت مؤلف ) :
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی.
فردوسی.
- || پاک کردن دل از آن. دل برداشتن از آن. چشم پوشیدن ازآن :
...
[مشاهده متن کامل]

دلت همانا زنگار معصیت دارد
به آب توبه خالص بشویش از عصیان.
خسروانی.
یکی پند گویم ترا من درست
دل از مهر گیتی ببایدت شست.
فردوسی.
دگر باز هنگام جویی همی
دل از نیکوییها بشویی همی.
فردوسی.
بر او آفرین کرد روز نخست
دلش را ز کژی و تاری بشست.
فردوسی.
نبینی که دانا چه گوید همی
دلت را ز کژی بشوید همی.
فردوسی.