شستن خون بخون ؛ خون بخون شستن. کنایه از قصاص کردن :
همی خواندم فسونی بر فسونی
همی شستم ز دل خونی بخونی.
( ویس و رامین ) .
دل را بسرشک دم بدم می شویم
چه فایده کان شستن خونست بخون.
سلمان ساوجی.
همی خواندم فسونی بر فسونی
همی شستم ز دل خونی بخونی.
( ویس و رامین ) .
دل را بسرشک دم بدم می شویم
چه فایده کان شستن خونست بخون.
سلمان ساوجی.