معنی اصطلاح -> شست کسی خبردار شدنبه چیزی پی بردن؛ ناگهان از چیزی خبردار شدنمثال: همین که اون دوتا رو توی بازار با هم دیدم، شستم خبردار شد که کاسه ای زیر نیم کاسه هست.