شست کسی خبردار شدن


معنی انگلیسی:
premonition, smell, suss

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی اصطلاح -> شست کسی خبردار شدن
به چیزی پی بردن؛ ناگهان از چیزی خبردار شدن
مثال:
همین که اون دوتا رو توی بازار با هم دیدم، شستم خبردار شد که کاسه ای زیر نیم کاسه هست.

پیشنهاد کاربران

- شستش خبردار شدن ؛ به او الهام شدن. پیش بینی کردن. پی بردن به. ( یادداشت مؤلف ) . از موضوع اطلاع یافتن. ( از فرهنگ فارسی معین ) .
کنایه از ناگهان از چیزی خبردار شدن