شسب
لغت نامه دهخدا
شسب. [ ش َ ] ( ص )تابان و درخشان و براق. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
شسب. [ ش ِ ] ( ع اِ ) کمانی که نه نو باشد و نه کهنه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کمانی که از چوب باریک ساخته باشند. ( ناظم الاطباء ). کمانی که شاخه آن خشک شود تا پژمرده گردد. ( از اقرب الموارد ).
شسب. [ ش ُ /ش ُ س ُ ] ( ع ص ) ج ِ شاسِب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به شاسب شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید