شریک: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
همباز hambāz ( دری )
آمرس āmars ( سغدی: آمرث āmarş )
پتیاب patyāb ( سغدی: patyāp )
اسنی osni، اندیوال andivāl ( خراسانی )
واژه شریک
معادل ابجد 530
تعداد حروف 4
تلفظ šarik
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [عربی، جمع: شُرکاء]
مختصات ( شَ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی Sarik
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
هماس، انباز، همباز، هم سود، ، هم بهر
sharik/ به گویش مازنی = رسن - طناب - ریسمان - شریک - نخ
شریک و شرک و . . . عربی نیستند ، در زبان همخانواده فارسی ، یعنی انگلیسی ، این واژه بکار می رود ، زبان عربی ، زبانی ساختگی است که همه آن وام واژه است
شریک: سودمند
به اچمی، قاطی، مخلوط
برابرهای پارسی
شریک:
*هم دست، هم وند، هم سود، هم بَهر، هم دار
اشتراک:
*هَم بَهری، هَم بَهرِگی، هم داشت، هَم داری
مشترَک ( moštarak ) :
*هم داشت، هم داشته
مشترِک ( moštarek ) :
... [مشاهده متن کامل]
* هم دار، هَم بَهر، خریدار، هم وَند
مشترک المنافع:
*هم سود
کمونیسم:
*هم داشت گرایی
کمونیست:
*هم داشت گرا
شریک شاید فارسی باشه چون �یک� پسوند فارسی هست مانند تاریک نزدیک و. . .
همچنین �شر� میتونه �شیر� به معنای پخش کردن باشه در انگلیسی هم شیر share یعنی پخش کردن و اشترک گذاری
به تورکی ، اورتاک ، تاش ، آفشار ( آوچار )
جایگزین هم میشه
سهیم
انباز. مشارک. همکن. همبهره. همباز
انباز، حصه دار، سهیم، شریک المال، مشارک، همباز، هم بخش، همدست، همکار
شریک:[اصطلاح حقوق] کسی که با یک یا چند نفر دیگر در شیئی یا اشیاء معینی به نحو اشاعه ذی حق است.
انباز
همدست، هم بهره
همباز , هم انباز, همدست, همکار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)