شریم

لغت نامه دهخدا

شریم. [ ش َ ]( ع ص ، اِ ) شرم زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || زن مفضاة که هر دو شرمش یکی شده باشد. ( ناظم الاطباء ). آن زن که راه گذر بول و کودکش یکی شده باشد. ( مهذب الاسماء ). به معنی شروم است. ( منتهی الارب ). رجوع به شریق و شروم شود. || ابزاری مانند اره جهت چوب تراشی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

شرم زن یا زن مفضاه که هر دو شرمش یکی شده باشد آن زن که راه گذر بول و کودکش یکی شده باشد .

پیشنهاد کاربران

بپرس