شریط

لغت نامه دهخدا

شریط. [ ش َ ] ( ع اِ ) ریسمان از لیف خرماتافته جهت تخت و مانند آن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رسن. ( مهذب الاسماء ). شریت. آنچه چارواداران بغلط شلید گویند برای بستن کجاوه. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شریت شود.
- شریط کردن ؛ در تداول مکاریان ، بستن بندهای بار یا کجاوه و استوار کردن روپوش آن. ( یادداشت مؤلف ).
|| طبله زنان که در وی بوی خوش نهند. || جامه دان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) مشروط. ( از اقرب الموارد ). رجوع به مشروط شود.

شریط. [ ش َ ] ( اِخ ) نام دهی در جزیره خضرای اندلس. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از معجم البلدان ) ( ناظم الاطباء ).

شریط. [ ش ُ رَ ] ( اِخ ) پدر نبیط است. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

پدر نبیط است

پیشنهاد کاربران

شریط sherit
ریسمانی ار لیف خرما که زبر است، در گویش شهربابکی به ان ریسمان سیس می گویند

بپرس