شریس. [ ش َ ] ( ع اِ ) شیر بیشه. || ( اِمص ) بدخویی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || بدسرشتی. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) بدخو. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نفور. بدخلق. بدخو. اشرس. شَرِس ( یادداشت مؤلف ). || بدسرشت. ( ناظم الاطباء ). سخت خلافکار. ( از اقرب الموارد ).شریس. [ ش َ ] ( معرب ، اِ ) مأخوذ از سریش فارسی و به معنی آن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به سریش شود.