شریحه

لغت نامه دهخدا

( شریحة ) شریحة. [ ش َ ح َ ] ( ع اِ ) پاره گوشت. ( منتهی الارب ). پاره گوشت بدرازابریده. ( از مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). شریح. شرحه. ( یادداشت مؤلف ). پاره ای از گوشت ، مانند شرحة. ( از اقرب الموارد ). رجوع به شریح شود. || کمان که از دو چوب مختلف کرده باشند. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

قطعه گوشت، شرائح جمع
( اسم ) قطعه گوشت جمع شرایح .

فرهنگ معین

(شَ حَ یا حِ ) [ ع . ] (اِ. ) قطعة گوشت .

پیشنهاد کاربران

بپرس