شریان بند


معنی انگلیسی:
tourniquet

دانشنامه آزاد فارسی

مترادف ها

ligature (اسم)
بار، بند، نوار، رشته، خط ارتباط، شریان بند، رباط، کلید کوک سازهای زهی، بخیه زنی، زخم بند، شریان بندی، خط پیوند، دو یا چند حرف متصل بهم

garotte (اسم)
اسباب ادمخفهکنی، شریان بند

garrote (اسم)
اسباب ادمخفهکنی، شریان بند، راهزنی به وسیله خفه کردن مردم

tourniquet (اسم)
شریان بند

پیشنهاد کاربران

بپرس