شرکت جستن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
معاونت کردن، توجه کردن، کمک کردن، یاری کردن، مساعدت کردن، دستیاری کردن، شرکت جستن، همدستی و یاری کردن، دستگیری کردن، حضور بهم رساندن، پیوستن به، حمایت کردن از، پایمردی کردن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید