شرمگه

لغت نامه دهخدا

شرمگه. [ ش َ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) شرمگاه. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شرمگاه شود.

پیشنهاد کاربران

حر. [ ح ِرر ] ( ع اِ ) شرم زن. عورت زن. فرج زن. لغتی است از حِر مخففه که در حِرْح مذکور است. ( منتهی الارب ) . رجوع به حرح شود. ج ، احراح :
این هجو را جواب کن ار مرد شاعری
ای تو و شعرت ازدر مخراق و مخرقه
ورنه برو به کون زن خویش پای سای
ای حر مادرت بسر خر محرقه.
سوزنی.

بپرس