شرمگنی

لغت نامه دهخدا

شرمگنی. [ ش َ گ ِ ] ( حامص مرکب ) حیا. تنک رویی. شرمگینی. شرمندگی. شرمساری. باحیایی. حجب. ( یادداشت مؤلف ) :
از این بنده نوازی و از این عذرپذیری
از این شرمگنی نیکخویی خوب خصالی.
فرخی.
شرمگنی نتیجه ایمان است و بینوایی نتیجه شرمگنی. ( از قابوسنامه ).

فرهنگ عمید

شرمگینی.

پیشنهاد کاربران

بپرس