شرمگنی. [ ش َ گ ِ ] ( حامص مرکب ) حیا. تنک رویی. شرمگینی. شرمندگی. شرمساری. باحیایی. حجب. ( یادداشت مؤلف ) : از این بنده نوازی و از این عذرپذیری از این شرمگنی نیکخویی خوب خصالی.فرخی.شرمگنی نتیجه ایمان است و بینوایی نتیجه شرمگنی. ( از قابوسنامه ).