نهاد از شرمناکی دست بر رخ
سپاسش برد و بازش داد پاسخ.
نظامی.
|| حیا و شرم. کمرویی. ( یادداشت مؤلف ) : بدین شرمناکی بدین خوب رسمی
بدین تازه رویی بدین خوش زبانی.
فرخی.
نارفته میانشان ز پاکی الا نظری به شرمناکی.
نظامی.
بر آن کس چون ببخشد نشو خاکی که دارد چون بنفشه شرمناکی.
نظامی.
لیلی به هزار شرمناکی آمد بر آن غریب خاکی.
نظامی.