شرم الوده

لغت نامه دهخدا

( شرم آلوده ) شرم آلوده. [ ش َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) شرمگین. شرم آلود. شرمگن. شرمنده روی :
از حجاب حسن شرم آلوده لیلی هنوز
بید مجنون سربه پیش انداختن بار آورد.
صائب تبریزی ( از آنندراج ).
رجوع به شرم آلود شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس