شرقیه

لغت نامه دهخدا

( شرقیة ) شرقیة. [ ش َ قی ی َ ] ( ع ص نسبی ) شرقی. هرچیز که آفتاب آن را صبح رسد. ضد غربی. قوله تعالی : لا شرقیة و لا غربیة. ( قرآن 35/24 )؛ ای لاتطلع علیها الشمس وقت شروقها فقط او وقت غروبها فقطلکنها شرقیة غربیة؛ ای یضیئها الشمس بالغداة و العشی. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آنکه او را آفتاب صبح رسد. ضد غربیة. ( آنندراج ). رجوع به شرقی شود.
- شجرة شرقیة غربیة ؛درختی که صبح و عصر آفتاب بدان بتابد. ( از اقرب الموارد ).
|| سوی آفتاب برآمدن. ( مهذب الاسماء ). رجوع به شرق شود.

شرقیة. [ ش َ قی ی َ ] ( اِخ ) شهرستانی است به مصر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از معجم البلدان ).

شرقیة. [ ش َ قی ی َ ] ( اِخ ) محله ای به بغداد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). محله ای بوده در مغرب بغداد در طرف مشرق باب البصرةو مسجدی داشته موسوم به شرقی. ( از معجم البلدان ).

شرقیة. [ ش َ قی ی َ ] ( اِخ ) دهی بود به بغداد. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ).

شرقیة. [ ش َ قی ی َ ] ( اِخ ) محله ای است به واسط. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).

شرقیة. [ ش َ قی ی َ ] ( اِخ ) محله ای است به نیشابور. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

شرقی هر چیز که آفتاب آنرا صبح رسد ضد غربی یا سوی آفتاب بر آمدن .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی شَرْقِیَّةٍ: شرقی
ریشه کلمه:
شرق (۱۷ بار)

(به فتح ش،ر) و شروق. طلوع آفتاب. اشراق: روشن شدن (مجمع - مفردات) . زمین به نور پروردگارش روشن شد. مشرق: اسم مکان است یعنی محل طلوع . شرقی چیزیکه منسوب به شرق است (ناحیه شرقی - طرف شرقی) . درخت میوه اگر در وسط باغ باشد پیوسته آفتاب گیر بوده میوه‏اش کاملا می‏رسد بر خلاف‏آن که در شرق و غرب باغ بوده باشد گویند مراد از آیه چنین درختی است. . ظاهراً منظور ناحیه شرقی معبد بیت المقدس است یعنی از اهلش در مکان شرقی کناره گرفت. مراد وقت اشراق شمس است . مشرق به صیغه فاعل کسی است که وارد وقت طلوع شود . در حالیکه به وقت طلوع آفتاب داخل می‏شدند صیحه آنها را گرفت ایضاً آیه 60. شعراء. * . یعنی همه زمین مال و ملک خداست زیرا اگر کره زمین را در نظر بگیریم نصف آن مشرق و نصف دیگر مغرب است در وسط فقط یک چیز اعتباری می‏ماند و شرق و غرب همه آن را شامل می‏شود. درآیه به طور تغلیب مشرقین آمده و در آیه . ظاهراً مراد از «اَلْاَرْض» ارض فلسطین است . مشرق، مشرقین، مشارق‏ ، ، . در توجیه مفرد و تثنیه و جمع آمدن مشرق و مغرب معروف است، غرض از مشرقین و مغربین، مشرق و مغرب زمستان و تابستان است، منظور از مشارق و مغارب مشرق و مغرب روزهای سال است که آفتاب هر روز از یکی طلوع و در یکی غروب می‏کند. نا کفته نماند: مشرق و مغرب معلوم است ولی مراد از مشرقین و مغربین شاید مشرق و مغرب آفتاب و ماه باشد. آقای محمد امین سلدوزی رفیق دانشمندم احتمال داده‏اند که مشرق و مغرب جنّ و انس است که سوره رحمن درباره آن دو است و پیوسته هر دو را مخاطب قرار می‏دهد. امّا مشارق و مغارب: هر جای زمین مشرق و مغرب است زیرا زمسن در اثر حرکت وضعی. شب و روز پیوسته در اطراف آن می‏گردد مثلا ممالک‏اپون، کره، چین، کشمیر، افغانستان، ایران، عراق، عربستان، سودان، اگر از ژاپون حساب شود هر یک در غرب دیگری و اگر از سودان حساب شود هر یک در مشرق دیگری قرار گرفته‏اند. پس هر یک نسبت به ما قبل مغرب و نسبت به ما بعد مشرق اند. بدین ترتیب تمام سطح زمین هم مشرق و هم مغرب اند، مراد از مشارق و مغارب باید اینها باشند. می‏توان دانست و می‏شود گفت: منظور مشارق و مغارب تمام ستارگان است. در صافی ذیل «رَبُّ الْمَشْررقَینِ...» از احتجاج نقل شده که از امیر المؤمنین علیه السلام از این آیه سؤال شد فرمود: مشرق زمستان علیحده و مشرق تابستان علیحده است آیا این را از قرب و بعد آفتاب نمی‏دانی؟ و فرمود امّا قول خداوند «رب المشارق و المغارب» برای آفتاب سیصد و شصت برجی است که هر روز از یکی طلوع و در دیگری غروب می‏کند...» صحت حدیث معلوم نیست و در آن تغییر تدریجی محل طلوع و غروب آفتاب در نظر است.

پیشنهاد کاربران

بپرس